چت در محیط شاهانه

روزگاری بود که متوجه تغییر رفتار همکارم شده بودم ، او دیگر حواسش به کار نبود و از صبح که می آمد می چسبید به کی بورد کامپیوتر!
روزی دیدم که در گوشه ای کز کرده و سرش را مانند دختر بچه های غمگین پایین انداخته است ، به قصد دلجویی رفتم پیشش و گفتم:
-چی شده؟ خبری شده؟ (به کنایه) چرا کامپیوتر خاموشه؟
-بابا بذار گم شن!!
-مگه چی شده حالا؟
-خاک تو سر من کنند ، چند وقت پیش توی چت با خانم با کیفیتی آشنا شدم، خلاصه آنکه آنقدر صمیمی شدیم که توی این هفته شروع کردیم به گرفتن آدرس همدیگر، تا اینکه امروز متوجه شدم که نه تنها با این خانم هم محلی هستم ، بلکه توی همین کوچه زندگی می کند
من که چشمانم گرد شده بود پرسیدم:
-خوب اینکه خوبه ، چی از این بهتره ، (با خنده) حالا خوب بود از اینجا تا شیراز می رفتی؟!
-نه بابا من بدبخت شانسم کجا بود
-چطور؟
-می دونی طرف کیه ؟ اون دختر ایکبیریه هست که اینقدر ازش بدم میاد که هر وقت میاد کارت اینترنت بخره می گم شما بهش بدی!!!
در اینجای حرفش سرش را بالا آورد و نگاهمان با هم تلاقی کرد ناگهان متوجه طرز نگاهی شد که از خود او یاد گرفته بودیم و اغلب در چنین مواقعی بکار می برد و مفهوم آن بیش از این نبود
-ای احمق خر!
لحظه ای نگاهمان در هم گره خورد و بعد با به یاد آوردن این موضوع از خنده ولو شد
پ.ن 1:به نظر بنده آن خانم هیچ عیب خاصی نداشت ، شاید کمی خوشگل تر از بقیه مشتریانمان هم بود ، فقط مشکل اینجا بود که همکار ما (به دلیلی که من نمی دانم) از او خوشش نمی آمد
پ.ن 2: حداقل حسنی که این ماجرا داشت این بود که خانمه در تمام آن مدتی که مصرف اینترنتش چند برابر شده بود کارت اینترنتش را از ما می گرفت

۱ نظر:

پیام مدیر سایت:
لطفا برای درج کامنت در صورت امکان از گزینه نام/آدرس اینترنتی استفاده نمایید

مترجم گوگل