چاه هاي عميق زير خط فقر

صبح در راه محل كار آقايي را ديدم كه دولا شده بود و از آشغال هاي سبزي فروشي ، چيز هايي را بر مي داشت.
شايد در اين شهر بي در و پيكر چنين صحنه اي تازگي نداشته باشد ولي موضوعي كه توجه بنده را جلب كرد اين بود كه ميوه فروش ميوه هاي خرابش را داخل آبي كه پاي درخت پياده رو ريخته بود و مي بايست شخص مورد نظر واقعا گرسنه باشد كه حاضر است از داخل چنين آبي مواد غذايي بردارد.
ديگر آنكه آن آقاي محترم به نظر بنده بسيار باهوش آمد ، زيرا ميوه هايي را پوستشان صدمه ديده بود (بخاطر اينكه آلودگي با آب وارد آنها مي شود) بر نمي داشت بلكه از بين آن همه چيز سيب نسبتا سالمي را پيدا كرد، در ضمن علي رغم ژنده پوشي ظاهر چندان نا مناسبي هم نداشت.
به هر حال توصيف احساس بيننده و چنين صحنه هايي بسيار مشكل است و تنها چيزي كه مي توانم بگويم اين است كه :

اگر چنين آدمي براي سير كردن شكمش ،‌ دل و روده يك ماكسيما سوار را بريزد كف خيابان ، شايد نشود گفت كه حق دارد ولي من يكي درك مي كنم كه چرا چنين كاري مي كند

پ ن : يعني واقعا حق طبيعي يك موجود زنده در جامعه امروزي چقدر است؟
پ.ن 2 : كلا خشونت چيز خوبي نيست، و براي زنده ماندن شايد لازم نباشد كه زنده ماندنت به قيمت مردن كس ديگر تمام شود!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیام مدیر سایت:
لطفا برای درج کامنت در صورت امکان از گزینه نام/آدرس اینترنتی استفاده نمایید

مترجم گوگل