بچه کش

احساس کردم بغل دستی محکم پایم را فشار می دهد
فشار محکمی به آن سمت آوردم
عصبانی شده بودم که چرا بعضی ها آنقدر بی شعورن که فکر می کنند مترو مال باباشونه؟!
خواستم جابجا بشوم تا بعد از محکم کردن جایم یک درس حسابی به طرف بدهم
زیر پایم را نگاه کردم تا جا پای خوبی پیدا کنم
تازه دیدم که بچه ای کنارم ایستاده
و برای اینکه بتواند نفس بکشد به سختی به پایم فشار می آورد

پ.ن: هر چه فکر کردم یادم نیامد که دقیقا از کی زیر پایم را نمی کنم!!!

حذف و اضافه ترم پاییز

- مهندس اینقدر ما رو رنگ نکن ، هر کدوم از ما هم دو واحد کامپیوتر پاس کردیم، این موضوع اینطوری که شما شرحش می دی نیست
-فکر کنم دلیل بیسوادی من، همون 83 واحد تخصصی اضافه است که پاس کردم!

مشکلات ادارات دولتی

- مهندس به نظر شما مهم ترین مشکل این سازمان چیه؟
- اینجا آنقدر مدیر بی لیاقت داره ، که سالی یه بار هم نوبت من کارشناس نمی شه تر بزنم تو کار!!!

تنهایی شاهانه

شاهان تنهاترین آدم های روی زمین بوده و هستند
دلیل آن هم وجود حرم سراها است
بنده خدا ها کلی آدم آوردند و بردند، ولی کسی را دوستش داشته باشند پیدا نکردند!
یعنی واقعا اگر یک شاه عاشق کسی می شد ، می توانست به این همه ملت سرویس بدهد؟!

جبر یا اختیار

این چه اختیاری است که بخاطر دوست داشتن می بایست چیز هایی را که متنفری تحمل کنی؟!

دلیل اصلی اختلال در سرویس سیبای بانک ملی

گیرم که من باور کنم که هارد سرور دارای هارد Mirror نبوده است ، اطلاعات شما دارای Repetition نیست و بازگردانی اطلاعات یک هارد دیسک برای متخصصان مجرب شما، نزدیک به یک هفته طول می کشد
آن وقت اگر من با این باور باز بیارم پولم را به دست آدم های فوق تخصصی مانند شما بسپارم ، به من نمی گید الاغ؟!!
*هارد Mirror : هاردی است که هر تغییر اطلاعاتی بر روی هارد اصلی بر روی آن نیز نگاشته می شود، یک هارد اصلی می تواند تا چندین هارد آیینه داشته باشدو در مواقع اضطراری جایگزین آن گردد
**Repetition : تکنولوژی تکرار اطلاعات است به این معنی که یک رکورد خاص بر روی سرور های مختلف وجود دارد و در صورت از کار افتادن سرور اول ، بطور خودکار اطلاعات از سرور دوم خوانده شده و باعث می شود شبکه به هنگام اختلال از کار نیفتد

قاطری بنام مترو

امروز صبح ، دو ساعت از کرج تا تهران !!!

زندگی نامه آلبرت انشتین (انیشتین)


شاه: می دانستی آلبرت انشتین بعد از اینکه فرمول مشهورش را کشف کرد و به شهرت رسید ، زنش را طلاق داد و با دختر عمویش ازدواج کرد؟!
ملکه: منظورت این نیست که داری روی یک فرمول مهم کار می کنی؟
شاه: منظورم این است که انشتین اشتباه کرد ، بجای اینکه سال ها بنشیند و فکر کند ما از کجا به وجود آمدیم و نظریه سازی بکند ، می توانست مخ دختر عمویش را تریت کرده و در مورد اینکه چگونه دیگران را به وجود بیاوریم تلاش کند!!!

رفیق

- شاه ، خداییش بعد از این همه سال من رو می شناختی اگه صدات نمی کردم
- فک نکنم ، اون موقع ها که من دفتر داشتم تو هنوز جوجه بودی
- فک نمی کردم هیچ موقع شما رو با این ریخت ببینم ، همیشه سه تیغ بودی و برق می زدی ، بابا کو شلوار جینت ؟ حتی بند کفشتم نمی بندی!!! بابا لااقل جوراب پات می کردی؟!
- عوضش شکر خدا تو هنوز اتو شده موندی!!
- ببینم تو که مقروض نیستی؟
- نه ، هر چی بود همون موقع بیشترش را تصفیه کردم، تو چی؟
- یه 150 میلیونی هست که ان شاء ا... داره جور می شه ، دیروز ریختن بگیرنم در رفتم !!!

پ.ن 1: دیروز یک خانمی را رسوندیم خونش ، دو تا فسقلی قد ونیم قد داشت ، همش معذرت خواهی می کرد .. فکر می کرد ترش کردیم که مسیرش دور بوده .. اما ما تو فکراین بودیم که تو این شهری که روزش ماشین نداره چطوری می خواست نصفه شبی تا بالای این کوه برگرده؟!
پ.ن 2: انگارخدا چند روزیه برام کلاس توجیهی گذاشته تا بفهمم چه چیز هایی دارم و باز نا امیدم

تحلیل فیلم سینمایی بلوک 13 (Banlieue 13)

این روزها، ایران درخت نارگیلی است که هر کسی از آن بالا می رود

خریت محض

تمام خرها عاشق می شن
ولی اینقده خرن که متوجه نمی شن

پ.ن: هر کسی حداقل یکبار در عمر خویش خود را به جرم خر بودن مجازات می کند!

شبح

استادی داشتم که می گفت:
- همه کامپیوتری ها به وجود جن اعتقاد دارند زیرا هر روز پیش من آمده می گویند " استاد به خدا کامپیوترمون تا دیشب سالم بود اما امروز خودبخود قاطی کرده!"
پ.ن:
اول صبح خواب آلود داشتم رانندگی می کردم
لحظه ای یک پراید سفید را در آینه دیدم
چشم برگرداندم دیگر نبود
هر چه فکر کردم یادم نیامد که بلوار خروجی داشته باشد
تمام آیینه ها را با دقت گشتم
خبری نبود!
داشته خواب و بیدار فکر می کردم که شبح دیده ام یا نه؟!
که صدای بوقی فضا را جر داد
مردک احمق داشت نیم ساعت تو نقطه کور آیینه های من رانندگی می کرد و موقعی که پیچیده بودم جلوش دستش را گذاشته بود رو بوق!!!

چهارده سال پیش در چنین روزی ...

آلما خانم از بنده دعوت کرده اند که در یک بازی وبلاگی شرکت کنم با این عنوان که چهارده سال پیش در چنین روزی ...

14 سال پیش در چنین روزی ما داشتیم دانشگاه ثبت نام می کردیم و اولین باری بود که کسی نمی گفت چرا وایستادی کنار این خانم!!!به صف شدیم
یک ردیف پسر و یک ردیف دختر
و مطابق معمول بنده شونه به شونه خوشگل ترین ها افتادم
خلاصه یک ایل پسر ریختند سر ما که شماره بغل دستی را از رو برگش وردار
ما هم نه گذاشتیم و نه برداشتیم شماره را ور داشتیم!
درد سر تان ندهم ، این شماره نصف ترم اول همه را سر کار گذاشت ، تا اینکه بالاخره فهمیدیم این شماره منزل آن خانم نیست ، بلکه ایشان قبلا ثبت نام کرده بودند و آن روز برگه دوست ایکبیری شان را که مسافرت بوده در دست داشتند!!!

پ.ن: بنده هم به نوبه خود دعوت می کنم از مهشید ، ستاره ، الهه ناز و الباقی دوستانی که مایل به شرکت هستند ، در این بازی شرکت کنند

فرمان چهارم

هرگز با توله سگ ها شوخی نکن!
بخصوص که مادرشان در آن نزدیکی باشد

قیلوله

- آقا من حاضرم که حتی شده یه تلویزیونی ، ماهواره ای ، کوفتی اینجا وصل کنن شما سر کارنخوابی
- دست مریزاد مهندس! خداییش لالاییش کم بود !!!

مدیریت یک شاه

یکی از دوستانم که تازه مدیر شده آمده بود مشورت
- به نظرت چی کار کنم تا کارم زیر سوال نباشد؟
- مگر شما را بر حسب لیاقت تو این پست گذاشتن که فردا روز بخاطر بی لیاقتی ورت دارن!!! پس نگران نباش اگر آدم حسابی هستی برای خدا کار کن اگر هم نه ...

یاس فلسفی

از آزمایشگاه که بیرون آمدیم ، هنوز داشت دنبالمان می آمد
چند وقتی بود که سر کلاس نگاهمان که بهم می افتاد ، برق علاقه ای در چشمانشان می درخشید اما لابد او هم فهمیده بود بنده از آنهایی نیستم که پا پیش بگذارم!
رسیدیم تجریش که بالاخره با دوستش آمد جلو و سر و صحبت را باز کرد ، بالاخره باور کرد که بنده تنها پسری هستم که می تواند تلفن نداشته باشد!!! شماره تلفنش را که یادداشت کردم راهی شد اما چشمتان روز بد نبیند پایش گیر کرد به جدول بلند میدان تجریش و پخش شد کف خیابان.
بنده و دوستش سعی می کردیم که بلندش کنیم ولی او دیگر تمایلی به بلند شدن نداشت ، ولو شده بود زمین و مدام با صدای بلند می گفت:"خدای من ! آخه چرا من ؟! چرا حالا؟!"

اعترافات یک مدیر

- آقا جان اون پی سی سرور سازمانه ، در حال کار نباید تکونش داد ، باور کن خراب می شه ، آقای مدیر مگه با شما نیستم

امروز ، بعد از چهار روز که از این واقعه می گذرد و معلوم شده تکان دادن سرور توسط ایشان منجر به خرد شدن پنل سه هارد ساتا و از کار افتادن دی وی دی رایتر و تلف شدن چهار روز کاری گردیده است ، قرار شد هیاتی تشکیل شود تا تشخیص بدهد به چه دلیل بنده اینها را شکسته ام و تقصیر را گردن این مدیر محترم انداخته ام !!!!!

پ.ن : از دیشب ایشان دستور داده اند خط تلفن ADSL بنده را قطع کنند که معلوم شود بدون آن هم صفحه اصلی وب سایت سازمان بالا می آید، و نیازی به این همه هزینه نیست!!!

فشن

واقعا دست آدم هاییکه این مدل موهای سیخ سیخی را اختراع کردن درد نکنه، این مدت که اسباب کشی داشتیم و معلوم نبود برس کجاس و سشوار کو ، حداقل خجالت نمی کشیدیم از خونه بیرون بیاییم (موهای بنده مادر زادی سیخ سیخ سیخ است!!!)
البته این را هم بگویم که در این مدت روزی ده بار از طریق همکاران اداری ارشاد می شدم که فلانی خجالت بکش این فشن ها مال غربی هاست و ...

اعتراف

آقا اصلا من ذوب شدم تو ولایت
من متحول شدم
گاهی وقت ها احساس می کنم ابوذر هستم که درمقابل امام علی(ع) ایستاده و از دین در برابر حملات علی دفاع می کنم!!!

پ.ن: هر که بگوید بنده این حرف ها را تحت تاثیر فشار روحی یا قرص و ... زدم ، خر است

اعتماد به نفس سوسک

سوسک های بدبخت از جمله موجوداتی هستند که قربانی کراهت قیافه خود هستند ولی با این حال در طول ملیونها سال قیافه کریه خود را حفظ کرده اند
در حالیکه کافیست به یک خانم به شوخی بگویی دماغت را بکش آنور
-ببین من دماغم را عمل می کنم ، می خوای اجازه بده می خوای نده!!!

مترجم گوگل