یاس فلسفی

از آزمایشگاه که بیرون آمدیم ، هنوز داشت دنبالمان می آمد
چند وقتی بود که سر کلاس نگاهمان که بهم می افتاد ، برق علاقه ای در چشمانشان می درخشید اما لابد او هم فهمیده بود بنده از آنهایی نیستم که پا پیش بگذارم!
رسیدیم تجریش که بالاخره با دوستش آمد جلو و سر و صحبت را باز کرد ، بالاخره باور کرد که بنده تنها پسری هستم که می تواند تلفن نداشته باشد!!! شماره تلفنش را که یادداشت کردم راهی شد اما چشمتان روز بد نبیند پایش گیر کرد به جدول بلند میدان تجریش و پخش شد کف خیابان.
بنده و دوستش سعی می کردیم که بلندش کنیم ولی او دیگر تمایلی به بلند شدن نداشت ، ولو شده بود زمین و مدام با صدای بلند می گفت:"خدای من ! آخه چرا من ؟! چرا حالا؟!"

۲۸ نظر:

  1. الهی بمیرم! :'(
    ما خانم ها از دست شما شما آقایون جون به لب می شیم! >:o
    ولی دنیا همیشه این طور نمی مونه! ما هم یه جایی جبران می کنیم! 8-) (شدیداً آیکون شیطونک بلاگفا را می خواد!! :-D)

    پاسخ دادنحذف
  2. چه ربطی به موضوع داشت؟

    پاسخ دادنحذف
  3. in webloget manoo kosht ...post ghabli ha,m nazae gozashtam khordesh...
    asab khord koneh in kament doonit be khoda

    پاسخ دادنحذف
  4. خیلی خوشحالم که خط ای دی اس التون هنوز قطع نشده
    وامیدوارم که مشکلتون خیلی زود حل بشه

    پاسخ دادنحذف
  5. =-O یعنی بدتر از بلاگفاست؟!!!

    پاسخ دادنحذف
  6. ممنون
    ولی مگه قرار بود قطع بشه؟! 8-)

    پاسخ دادنحذف
  7. =-O فکر کنم من اشتباه اومدم

    پاسخ دادنحذف
  8. اون چهارراه رو برای دور زدن گذشتم خب
    می تونی برگردی :-D

    پاسخ دادنحذف
  9. سلام علیکم و رحمه الله
    چشم ملکه خانم روشن ناک
    خب بعدش چی شد !!!
    بقیه اشو ننوشتی چرا


    اگه من جای اون بودم شروع می کردم به ناسزا گفتن به شهرداری
    چرا که عمرا کم بیارم و توی همچین موقعیتی عمرا خودمو ضایع کنم که مشکل ممکن است از ...... من باشد چرا که معشوق در پشت سر و کلا هوش و فکر و چشم و زبان و دل و روح ما همانجا نزد معشوق است !!!!!!!!!!! و حتی اگر راهی هموار پیش رویمان گشاینده می گردید به علوت بالا شصت پایمان در مغز چشمانمان فرو می رفتیده است .
    (تپل سبز ناخوش بلاگفا)اگه نیست می تونم که اسمش رو بنویسم
    :-D ;) ;) ;) ;) ;)

    پاسخ دادنحذف
  10. هرجا که دور زدم هیچ وقت دوباره برنگشتم از همون مسیر رد بشم . جاده های زندگی همشون یه طرفه هستند
    موفق باشید

    پاسخ دادنحذف
  11. ببخشید شما با 23 سال سن ، که بیشترش را رفتین مکتب، همه جاده های زندگی را کجا دیدی با این اطمینان حرف می زنی؟ 8-)

    پاسخ دادنحذف
  12. 1- موضوع مال قبل از ملکه است
    2- شما هم فک نکنم اگه بعد از یه ترم مجبور بشی خودت پیشنهاد بدی، اینقد خونسرد باشی ;)

    پاسخ دادنحذف
  13. کی گفته من چند سالمه ؟؟
    بعدشم با همین مقدار سنی که شما گفتید انقدر اتفاق های بزرگ و کوچیک دیدم شنیدم و خوندم و.. و حتی باعث بوجود اومدنش شدم که حداقل به اندازهی یه مورچه که تجربه دارم
    بنده ذاتا ادم لج بازی تشریف دارم و تا حالا کلی چوب این لج بازی هامو خوردم
    دوم: می دونستید ادم ها اصولا تا چیزی را نداشته باشند خیلی کم سراغش می رند ولی وای به روزی که این چیز ( حق) بوجود بیاد دیگه این حق بوده و جدا نشدنی و باید باشه و اگه نباشه مدعی می شند
    حالا منظور بنده تا قبل از این پست یک عدد avatar داشتم ولی الان نه بنده حقم و می خواهم

    پاسخ دادنحذف
  14. چرا اسمش و گذاشتید یاس فلسفی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ دادنحذف
  15. در رابطه با مسایل و مشکلاتی که توی محیط کار داشتم اشاراتی کردم دوست داشتی بهم سر بزن

    پاسخ دادنحذف
  16. چه عجب
    بالاخره کسی متوجه این قضیه شد 8-)

    پاسخ دادنحذف
  17. 1- فعلا چوبم را نیاوردم ، باشه تا بعد :-D
    2- مگه آواتارت را به من دادی که از من می خوای؟!
    نکات زیادی در استفاده از سیستم کامنتدونی اینجا وجود داره
    از جمله اینکه اگر کسی مثه شما زیاد بهش ور بره همینطوری می شه :-D

    پاسخ دادنحذف
  18. خیلی خیلی وبلاگ لوس و ننر و دزدی تشریف دارید این همه کامنت من چی شد ؟
    بعدشم بنده کی به این وبلاگتون ور رفتم من اصلا بهش دستم نزدم .
    کامنتم و بهم پس بدید .

    پاسخ دادنحذف
  19. تو صفحه قبلیه آی کیو :)

    پاسخ دادنحذف
  20. به مرگ خودم اینجا جن داره
    اخه همین الان کامنتم پیدا شد :-P
    دوست دارم بدونم چرا یاس فلسفی ؟؟؟؟

    پاسخ دادنحذف
  21. جواب ای کیو را نمی دهم چون دختر مودبی هستم
    ولی در مورد این که صفحه ی قبل بود بنده دوبار زدم هیچی نبود

    پاسخ دادنحذف
  22. به جمله آخر دقت کنید لطفا:
    چرا من ؟ چرا الان ؟! چرا اینجا؟!

    این یعنی اینکه طرف اصلا انتظار وقوع چنین چیزی را نداشته
    و در این حالت دچار بن بست فکری شده
    یعنی دلیل موجهی برای این حالت پیدا نمی کنه تا توجیهش کنه ;)
    و آخرش می شه یاس فلسفی 8-)

    پاسخ دادنحذف
  23. می شه زمان وقوع حادثه رو بگین ؟

    پاسخ دادنحذف
  24. فک کنم دوازده سال پیش :-D

    پاسخ دادنحذف
  25. ببخشید این روز ها کمی خستم و حواسم نیست
    خب اگر صفحه قبل هم نبود
    خوشحال می شم دوباره بنویسیدش :-D

    پاسخ دادنحذف
  26. بیشتر دختره بیچاره خرد و خاکیشیر شده تا به یاس فلسفی رسیده باشه
    پسر ها خوب میدونند کی با چه دید بهشون نگاه می کنه همون طوری که دخترها می فهمند
    عنوان قشنگیه ولی به نظرم دختره به یاس نرسیده .
    درست شاید به بن بست فکری رسیده باشه ولی منم گاهی به بن بست فکری رسیدم ولی به یاس فلسفی نرسیدم بیشتر حس شکست خورده ها را داشتم و هر شکستی باعث میشه ادم محکمتر ساخته بشه البته اگه جنبه اشو داشته باشه

    پاسخ دادنحذف
  27. هان؟
    ببین عزیزم با من بحث نکن
    اگر هم اون موقع به یاس فلسفی نرسید، بعدا که رسید ;)
    اگر من می شناختمش شما قبول کن :-D

    پاسخ دادنحذف
  28. بالاجبار حرفتون را قبول میکنم

    پاسخ دادنحذف

پیام مدیر سایت:
لطفا برای درج کامنت در صورت امکان از گزینه نام/آدرس اینترنتی استفاده نمایید

مترجم گوگل