ملكه: باور كن خوب نگاه كردم ، نبود
شاه : واقعا فكر مي كني اگه به چشات اعتماد داشتم مي اومدم خواستگاريت!؟
شاه : واقعا فكر مي كني اگه به چشات اعتماد داشتم مي اومدم خواستگاريت!؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
Reader
-
دندان مصنوعی - پدرم دندانهای مصنوعیاش را درآورده بود، خواهرزادهام با ناراحتی آمد به او گفت دهانت را باز کن ببینم... بعد نگاهی انداخت و گفت حالا باز خوب است که زبان داری!۵ ماه قبل
-
خسرو و شیرین عصر جدید - اگر بود شیرین در این روزگار نمی شد برایش کسی بی قرار نمی کَند مردی ز عشق و جنون برایش ستون در ستون، بیستون و در خانه می ماند در انتظار که شاید بیاید یکی خو...۲ سال قبل
-
اينستاگرام gisoshirazi - مدتها بود اينجا نيامده بودم فقط خواستم بگم زنده و سالم هستم و هر روز در اينستاگرام مي نويسم تشريف بياوريد اون ور منم تلاش مي كنم كه نوشته هاي اونجا را اينجا ...۴ سال قبل
-
-
-
دربارهی Machine Learning، توسعه در زمان و مکان، و تخیلات بهاری دیگر - سه روز آخر هفته را خارج شهر گذراندم. حتی با اینکه لپتاپ ِ کار را همراه برده بودم، نتوانستم به شبکهی شرکت vpn کنم و کارم را انجام بدهم. کارم چندان پیچیده...۶ سال قبل
-
بیاید اینستاگرامم - دوستان نازنینم. لطفا من رو از طریق اینستاگرامم دنبال کنید. برای اینستاگرام لازم نیست حتما گوشیتون خوب باشه. خوشبختانه از طریق کامپیوتر هم میتونید عضو اینست...۸ سال قبل
-
کتاب چی؟ «خورشید همچنان میدمد» - خورشید همچنان میدمد ارنست همینگوی، ترجمه احمد کساییپور | نشر هرمس، چاپ دوم ۱۳۹۳ | ۳۶۰ صفحه، ۱۸ هزار تومان اولین کتابی بود که از همینگوی خواندم و واقعا فه...
۸ سال قبل -
-
سایت روزنامه سبز و مامانم اینا با هم میباشندhttp://rooznamesabz.blogspot.com/ - دوستان عزیز سلام. بعد از این ما را میتوانید اینجا ملاقات کنید ممنون.http://rooznamesabz.blogspot.com/۱۴ سال قبل
اون خانوم بدبخت اگه چشماش درس کار میکرد که به شما بعله نمیداد
پاسخحذف